زبان کردی (کرمانجی) یکی دیگر از گویش های متداول در بجنورد است . ضرب المثل های کرمانجی را به همه کرد زبانها بخصوص همشهری های کرمانج تقدیم می کنم. با تشکر از همشهری خوبم آقای ایزانلو که زحمت کشیدن و این ضرب المثل ها را برایم فرستادن.
ضرب المثل های کرمانجی از کتاب پند کرمانجی / آقای احمد عضدی
ژَ اَسبِِ خَلکِ گَرِ زو داکَوي از اسب ديگران بايد زود پياده شد .
ژَ اِش طِم ، اَو دَوِ نُوَ ناوَ من از آسياب مي آيم ، او مي گويد نوبت نيست .
ژِن که بَلانَه ، تو مال بِ بَلا نَوَ زن که بلاست اما هيچ خانه اي بي بلا باشد .
بي چاق ، مَگر ژَ زِرُّوَ گَرِ وَ زِکِ خَه دا لِه خي چاقو مگر از طلا بود بايد به شکم خود بزني .
بِطِرس ژَ آرِ بِ تُتُون از آتش بي دود بترس .
بَق وَآوِِّ چاق ناوَ قورباغه با آب چاق نمي شود .
با خَدِ خِزان بِدَ گُرِّ وَ بگذار خداوند فرزند بدهد کچل باشد .
با دار هَوَ بَلک و باش بِرِژَ بگذار درخت باشد برگ و سر شاخه اش بريزد .
تا نان جِه نَه خوي ، قَدرِ نان گَنِم نِزاني تا نان جو نخوري ارزش نان گندم را نمي داني .
پيواز آوِّرويِ مالانَه ، يه خانيان دالانَه پياز آبروي خانه هاست ، مال خانه هم ايوان اوست .
دَوَّ گِرَ ، بار ِوي ژِ گِرَ شتر بزرگ است بارش هم بيشتر است .
دينُ بِرَو که جايل هات ديوانه فرار کن که جوان آمد .
تاریخ تولدش , سال 1254 قمری می باشد. او فرزند یزدان قلی خان وبرادرزاده جعفر قلی خان و حیدر خان حاکم قبلی بجنورد بوده است. پدرش چندی در تهران و سپس در دوران حکومت نصرت الدوله حاکم فارس به شیراز تبعید شد که در آنجا فوت و در جوار شاه چراغ مدفون گردید. یارمحمد خان درسال 1289 پس از مرگ عمویش , حیدرقلی خان سهام الدوله در مدتی کمتر از یکسال نیابت و سرپرستی پسرعموی خردسال خود نجفعلی خان را عهده دار بود, مستقلاً به حکومت بجنورد استقرار یافته و حدود 32 سال با نهایت اقتدار در بجنورد و نواحی مجاور آن که گاهی تا حدود بهشهر و نیشابور را در بر می گرفت, حکومت کرد. یار محمد خان سهام الدوله که بعداً لقب « سردار مفخم» گرفت به سبب لیاقت و شایستگی که داشت حکومت استرآباد نیز به او واگذار گردید. سهام الدودله به مناسبت قدرتی که در تامین امنیت شمال غربی خراسان و گرگان داشت مورد توجه شاه بود و به سبب این هوش و ذکاوت موقعیت ممتازی میان اولیای حکومت ایران کسب کرده بود. توجه خاص ناصرالدین شاه به حیدرقلی خان, جعفر قلی خان و یار محمد خان به دلیل تهاجم وسیع ترکمن ها به خراسان بود که علاوه بر تاختو تاز, به گرفتن اسیر و تاراج قرا و شهرهای ایران مبادرت می ورزیدند که این تهاجمات با حمایت ضمنی روسها همراه بود. به همین منظور حمایت دولت وقت ایران قدرتهای محلی را در بر می گرفت که بخشی از آن در حوزه حکومرانی ایلخانان شادلو قرار داشت. طایفه های «تکه» و « تغورلی» که در سرزمین های خوش آب و هوا و حاصل خیز اترک سکنی گزیده بودند به زد و خورد با ایلغارها و چپاول ایلات و عشایر موجود در این مناطق و شهر بجنورد و زوستاهای اطراف آن می پرداختند که اوج حملات آنان در زمان ناصرالدین شاه بود. برای سرکوبی آنان شاه, حاکم و رئیس ایل شادلوی بجنورد, جعفر قلی خان و پسرش یار محمد خان را مامور کرد.
یار محمدخان ایلخانی شادلو در زمان خود از بزرگترین امرا و رجال ایران بود. او مردی شجاع, با سخاوت و با متانت بود . بجنورد در زمان او در اوج شکوفایی بود و تماممردم از دل و جان او را دوست داشتند. بیمارستان کنونی بجنورد, تالار آیینه و بنای بش قارداش از یادگارهای اوست.
ایل شادلو یا شادی در اوایل قرن یازدهم هجری قمری (1010 هجری قمری) بوسیله شاه عباس بزرگ همراه دو ایل هم نژاد و هم زبان کرد دیگر به نامهای زاخوری « زعفرانلو» و کاوی « کیوانلو» به خراسان کوچانده و در نواحی شمال خراسان که مرکز آن در غرب نسا (عشق آباد کنونی) بود اسکان داده شدند که جلو هجوم ازبکها را سد نمایند. کلمه « لو» به ترکی معنی « یای » نسبت را در فارسی می دهد. به همین دلیل ایلات شادی, زاخوری و کاوی به تدریج نام شادلو, زعفرانلو و کیوانلو یافتند. در سالهای آخر سلطنت شاه عباس, حکومت کردهای خراسان به شخصی بنام یوسف سلطان که از قورچیان شاه عباس بود واگذار شد. خانواده خوانین شادلو از اولاد این شخص هستند. زبان کردهای شمال خراسان , « کرمانجی» به لهجه کردی شمال آذربایجان غربی نزدیک است. آخرین حاکم محلی بجنورد عزیزالله خان سردار معزز فرزند یار محمد خان بود که با روی کار آمدن رضا شاه و اعمال سیاست تمرکز و قلع و قمع طوایف محلی در نیرماه 1304 شمسی در مشهد اعدام و حکومت 330 ساله خانواده شادلو در گرگان و خراسان غربی پایان یافت.
خاور بی بی شادلو فرزند یزدان قلی شادلو در سال 1222شمسی (1262 قمری) در بجنورد زاده شد. وی زنی با سواد و اهل مطالعه بود و بیشتر اوقات خود را در کتابخانه ی خانوادگی می گذراند. او پس از فوت نامزدش « ملک حسین خان اسفراینی» که در سفر کربلا اتفاق افتاد, تا پایان عمر مجرد زیست. خاور بی بی علاوه بر کتب ادبی و دواوین شاعران ایران با ادبیات اروپا نیز آشنایی داشت. از خاور بی بی شادلو سفرنامه ای خطی به جا مانده است که در سال 1260 قمری نگارش یافته و در آن شرح مشاهدات و حوادث بجنورد به تهران با دقت خاصی ثبت گردیده است. از متن سفرنامه چنین بر می آید که نویسنده دارای اعتقادات مذهبی محکمی بوده . شرحی که درباره « مسجد جامع سمنان» نوشته به قدری کامل است که می توان بدون دیدن مسجد, طرح و نقشه آن را بر روی کاغذ آورد. او دوبار به زیارت عتبات مقدسه و یکبار هم به مکه معظمه مشرف گردید. خاور بی بی شادلو در سال 1290 شمسی در گذشت و در کنار قبر برادرش یار محمد خان در بش قارداش دفن گردید.
دانشوران بجنورد / علی اکبر عباسیان - احسان سیدی زاده